در اواخر بهار سال 1382، خبری در روزنامهها منتشر شد مبنی بر اینکه اعضای گروه مهدویت (برای آشنایی با این گروه به یادداشت قبلی مراجعه کنید)، یکی از اعضای سابق خود را ترور کردند. با توجه به اینکه اطلاعات قبلی، حاکی از این بود که تمام اعضای باند مهدویت دستگیر شدهاند، انتشار این خبر تعجبآور بود اما ظاهرا گروه اخیر هیچ نسبتی با گروه سابق نداشته و تحت سرپرستی فردی به نام منشیزادگان که اکنون در خارج از کشور به سر میبرد، اداره میشد.
ماجرا از این قرار بود که در ساعات اولیه 31 خرداد 1382، دو نفر موتورسوار، زنی را آماج شلیک سه گلوله قرار دادند. مأموران کلانتری 121 سلیمانیه و مأموران پلیس آگاهی و مقام قضایی، بلافاصله تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند و بعد از مدتی مشخص شد، سوء قصد به جان زنی 33 ساله به نام اعظم ایزدی از اعضای سابق گروه مهدویت بوده است. خانواده وی از مدتها پیش تحت تعلیم هدایتالله منشیزادگان، رهبر گروه بودند و او از پنج سال پیش توسط برادرش با این باند آشنایی پیدا کرد. بعد از مدتی اعظم و شوهرش، مهدی توکلی از اعمال ناشایست گروه مهدویت ابراز نارضایتی کردند و از ادامه عضویت انصراف دادند. در همین حال منشیزادگان به دستور دادگاه انقلاب دستگیر شد و هرچند او با قرار 150 میلیون تومانی وثیقه آزاد شد، از فرصت استفاده کرده و به دوبی گریخت، اما دیگر اعضای مهدویت، اعظم و شوهرش را مقصر اصلی این جریان میدانستند.
در فروردین سال مذکور، مهدی مفقود شد و کمی بعد اعظم نیز مورد سوء قصد قرار گرفت اما از خطر حتمی نجات پیدا کرد و با توجه به نشانههایی که از ضاربان در اختیار مأموران پلیس قرار داد، معلوم شد که ضارب اصلی حسین ایزدی (برادر اعظم) بود که با پیگیریهای مأموران، سرانجام در تاریخ 13 مرداد ماه دستگیر شد.
حسین در بازجوییها اعتراف کرد که بعد از فرار منشیزادگان و یکی از نزدیکانش به نام علیرضا قاسمی، تماسهایی با وی گرفته شد و سرانجام به حسین تأکید شده بود مهدی، داماد او در ایجاد مزاحمتها برای منشیزادگان و گروه مهدویت، نقش اصلی را دارد؛ بنابراین خون او حلال است.
بعد از مدتی علیرضا قاسمی به ایران آمد و توانست به مهدی دسترسی پیدا کند و سرانجام موفق به قتل او شد و جسد او را در اطراف جاده کهریزک دفن کرد و پس از مدتی، او حسین را متقاعد کرد که چون خواهرش در این قضیه نقش دارد او نیز باید کشته شود.این دو به اتفاق یکدیگر اقدام به ترور اعظم کردند که در نهایت با وجود صدمات وارده، وی از مرگ حتمی نجات پیدا کرد.
کمی بعد دیگر همدستان این گروه در ارتکاب جنایت دستگیر شدند؛ از جمله فردی به نام سعید که در منطقه ورامین از سوی مأموران پلیس شناسایی شد، اما تاکنون تلاش مأموران برای بازداشت علی به نتیجهای نرسیده است.
منشیزادگان از متهمان فراری و تحت تعقیب پلیس بینالملل است و با اغفال و فریب جوانان و نوجوانان، آنان را وادار به ترور و آدمکشی میکرده است. وی از سواد و معلومات کافی برخوردار نبوده، با این حال حدود 30 الی 40 نفر جزو پیروان او محسوب میشدند و اعضای باند مهدویت، سخنان او را محترم و معتبر میدانستند. وی در حال حاضر متواری است و از راه دوبی به کانادا و آمریکا گریخته است.